تابستان 91
سلام به قشنگترین دختر دنیا طبق معمول خوابی امسال یکی از بهترین تابستون با هم سپری کردیم نیمه اول سال شاد قشنگی داشتی عروسی دایی کریم نامزدی گلنوش تولد خودت عسل مامانی روزهای اخر هفته میرفتیم اوشان هروزم که با باباجون میرفتی تاب سرسره بد نگزره خانمی .خلاصه دختری حسابی بزرگ شدی بلا زبون دراز الهی گه همیشه لبهای نازت بخنده . این جمعه با عموها اقایی مخملی رفتیم دماوند باغ بابابزرگ گلی تاتونستی شیطونی بازی کردی دیگه تا اخر تابستان چیزی نمونده . موندم امسال با شما زمستون چیکار کنم امروز دلم گرفته چون باباحاجی مریض شده رفته بیمارستان با اون...
نویسنده :
فرزانه
13:08