یکروز بارونی
سلام به دخترم امروز اول هفته است هوا بسیار عالی از دیروز بارون میاد حسابی هوا سرد شده دیروز عید بزرگی بود عید قربان بود بردمت حمام کلی تو حمام خودت نی نی کوچولوت شستی دیگه حسابی بزرگ شدی تو حمام جیغ گریه راه نمیندازی با کمک بابایی نهار جوجه درست کردی کلی هم شلوغ بازی از خودت در اوردی خلاصه بعد از هم رفتیم گایین خونه مخملی اقایی عید بهشون تبریک گفتیم شام هم مخملی زحمت کشید قرمه سبزی بهمون داد هر جوری بود روز جمعه گزروندیم امروزم از صبح یه روند بارون میاد هوا تاریک شما هم در خواب ناز هستی بابا احمدم امروز کار داشته نهار نیومد دوتایی با هم نهار ابگوشت خوردیم خدا را شکر امروز خیلی خوشحالم چون فردا بابا حاجی مرخص میکنند خلاصه خانمی حسابی اینروزها سرمون گرمه چون جشن عقد گلنوش است برای شما یه کفش خوشگل سفید خریدم که کلی ذوق کردی امیدوارم همیشه دلت شاد باشه